هورمون و ذهن...

متن مرتبط با « شدن را بیاموزید» در سایت هورمون و ذهن... نوشته شده است

روش تشخیص اصل بودن روغن خراطین

  •  در طب سنتی از روغن خراطین جهت افزایش رشد و حجم موضعی عضلات استفاده می گردیده که امروزه اثرات شگفت انگیز آن شناخته شده و جاگزین تمامی کرمهای شیمیایی ، بوتاکس ها و جراحی ها که همگی از عوارض بسیاری برخو, ...ادامه مطلب

  • چیکار کنم سینم بزرگ بشه

  • با روش های بزرگ و سفت کردن سینه آشنایی دارید؟ سینه های بزرگ برای زنان نه تنها نماد زنانه بودن بلکه نماد اعتماد به نفس و ارزشمندی است. بعضی از زنان از کوچک بودن سایز سینه خود آگاهی دارند و با توجه به ا, ...ادامه مطلب

  • روغن حجم دهنده زالو خراطین

  • مخلوط روغن زالو و خراطین حتما می دانید که از روغن زالو ی طبی و خراطین به منظور افزایش سایز اندام کوچک مانده بدن به خصوص اندام تناسلی مردانه یا اندام زنانه مانند سینه یا باسن و لب و گونه هی استفاده می ش, ...ادامه مطلب

  • چگونه از دستگاه وکیوم استفاده کنیم

  • راهنمای استفاده ایمن از دستگاه وکیوم مردانه شاید تعجب کنید که دستگاه وکیوم مردانه تبدیل به یک وسیله کاربردی شده و به هیچ وجه برای مردان جنبه فان و تفریحی ندارد. هر چه شناخت مردان نسبت به این دستگاه با, ...ادامه مطلب

  • کتاب بادکش درمانی

  • "بادکش درمانی " کتاب بادکش درمانی حاضر اثری از دکتر مرتضایی (پزشک شرکت راگا ) می باشد که توسط انتشارات نشر نوین منتشر شده است. بادکش درمانی (dry cuping) یا همان حجامت خشک یعنی ایجاد کشش و مکش در پوست , ...ادامه مطلب

  • سایه...

  • رفتم شامپو بخرم از مرکز خرید نزدیک... دیدم یه مغازه یه سری ماشین اسباب بازی بامزه اورده... باتری رو که میذاشت تو ماشین بعد یا لامسه ی هر سمت ماشین یه حرکت میکرد... پنجره سمت راننده...پنجره سمت مسافر.., ...ادامه مطلب

  • شبی قدری چنین...

  • ۱. تو حالت معمولی من این موقع شب مثل جغد بیدارم... حالا امشب که کار دارم و شب قدره له و کوفته با چشمای نیمه باز نشستم... ۲. یه چیزی گفتم و یکی منو ضایع کرد....یک دوستی زد زیر خنده و داشت زمینو گاز میگرفت....منم ته دلم خوشحال شدم....خوبه که حداقل اونقدر خوشحال بود که به ضایع شدن من بخنده.... ۳. دو سال پیش بود یا سه سال...به یا رفیق من لا رفیق له که رسیده بود وسط جمع دور میز زده بودم زیر گریه و دستم رو گذاشته بودم جلوی صورتم....من یادمه هنوز...تو یادته؟, ...ادامه مطلب

  • برنامه ریزی...

  • با فرض اینکه فردا دو تا از کارای مهم انجام بشن... میمونه دو تا کار استرس اور برای هفته اینده...  بعد ازون میمونه دو تا کار اداری و اینترنتی که اگه اخر هفته انجام بدم مثلا... اون وقت دو تا از مهم ترین کارا رو هم حواله تقدیر کنم فعلا... بعدم چمدونم رو ببندم و برم عروسی دایی اگه برسم... همینم کم مونده این وسط خودمم عروسی کنم که دیگه قشنگ از خستگی و استرس بمیرم... , ...ادامه مطلب

  • مبهم....

  • وقتی هیچ اطلاعاتی برای پیش بینی نداری و هی برای خودت فکر و خیال و برنامه میبافی... وقتی ترس داره توی رگ و پی وجودت پخش میشه و بی قرار و بی تاب تر میشی.... منتظر... خیلی منتظر..., ...ادامه مطلب

  • چه خیالی...

  • چه خیالی از ذهنم گذشت... چه فکری... چه خیال باطلی..., ...ادامه مطلب

  • پیش نویس...

  • تولد امسال هم گذشت...و طبق پیش بینی من اولین تبریک از نرگس کوچولوی عزیزم بود... و دومین وقتی بود که در تاریکی اتاقم تلفن زنگ خورد و علی و ارغوان بهم تبریک گفتن... و سومین وقتی بود که در لابلای بدو بدو, ...ادامه مطلب

  • ترن هوایی...

  • یه وقتایی زندگی اینقدر یک نواخته که فک میکنی مردی... یه وقتایی اما اتافاق پشت اتفاق... تجربه ی نو پشت تجربه ی نو... اینقدر که میخوای سپر بگیری دستت... من این هفته چه کارها که نباید بکنم... چه جاها که نباید برم... , ...ادامه مطلب

  • جهت عوض شدن فضا...

  • یکی اومد از یکی دیگه تعریف کنه... گفت ایشون اینقدر خانوما به سمتش کشش دارن و دورش پر از دختره که من مطمئنم هر کی جز این بود عفت رو رعایت نمیکرد... من اومدم با نمک باشم گفتم پس بعد از یوسف و اب سیرین ک, ...ادامه مطلب

  • همه ی فرزندان من...

  • مثل مادری که داره قصه ی زندگی تک تک بچه هاشو از طفولیت تا اوج رشد میبینه... مثل پیر فرزانه ای که هزاران قصه ی عجیب از زندگی ادما دیده... دارم قصه ی زندگی دوستام و آدمای اطرافمو میبینم... از لحظه ی درد, ...ادامه مطلب

  • همه خاطرات امروز...

  • 0. اخرین روز ماه رمضان به این شیوه گذشت...که هول هولکی سحری خوردم و تا ۷ صبح بیدار بودم... ۸ تا ۱۰ خوابیدم و بعد کمی به کارها رسیدم... عصر کمی دراز کشیدم و شب به خانه استاد دعوت شدیم برای اولین بار..., ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها