شبی قدری چنین...

ساخت وبلاگ

۱. تو حالت معمولی من این موقع شب مثل جغد بیدارم...

حالا امشب که کار دارم و شب قدره له و کوفته با چشمای نیمه باز نشستم...


۲. یه چیزی گفتم و یکی منو ضایع کرد....یک دوستی زد زیر خنده و داشت زمینو گاز میگرفت....منم ته دلم خوشحال شدم....خوبه که حداقل اونقدر خوشحال بود که به ضایع شدن من بخنده....


۳. دو سال پیش بود یا سه سال...به یا رفیق من لا رفیق له که رسیده بود وسط جمع دور میز زده بودم زیر گریه و دستم رو گذاشته بودم جلوی صورتم....من یادمه هنوز...تو یادته؟

هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 27 تاريخ : چهارشنبه 15 خرداد 1398 ساعت: 4:16