شبِ طولانی...

ساخت وبلاگ

ده روز درگیر دکتر و جراحی...

6 روز در سفر...

تازه اولین شبی هست که با ارامش نشستم تو هال خونه مون...البته ارامش برای من تعریف خاصی نداره...منی که همیشه دلیلی برای ارام نبودن توی دل و ذهنم داشته ام....

پاییز تموم شد و از همه مهم تر اذر...

اذری که دو بهترین دوست من خبر دادن که مادر شدن...اذری که من برای اولین بار طعم بیهوشی زیر دست جراح رو چشیدم...

خدایا حال ما رو به کن...خدایا حال من رو به کن...خدایا من به اندازه ی کافی تلاش و توکل کردم...حالا نوبت توئه...


هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : شب طولانی پوریا حیدری,شب طولانی,شب طولانی تیز دندان, نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 27 تاريخ : شنبه 4 دی 1395 ساعت: 15:34