۱. هی می شینم جمع بندی میکنم...هی می بینم پارسال نقطه ی پایان دنیا بوده....امسال جزء زندگی نیست....امسال مثل خواب سبک و ناآرومه بعد از سحره...وقت رویای ما تموم شده....
۲. مثل یه زخم دوست داشتنی...که اولش خاروندش یه قلقلک شیرین و لذت بخشی داره...بعد ورم میکنه....بعد میشه یه زخم دردناک....دیگه نمیشه دستش زد....همیشه تازه...هر لحظه آماده ی سر باز کردن....
برچسب : پشت هیچستانم,پشت هیچستان سهراب سپهری,پشت هیچستان زندگی,پشت هیچستان شهری است,پشت هیچستان سهراب,پشت هیچستان جایی ست,پشت هیچستان جایی,پشت هیچستان رگ های هوا,پشت هیچستان شهریست,پشت هیچستان معصومه کریمی, نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 10