درس زندگی: غرور و تعصب...

ساخت وبلاگ

ببین جان من، یک چیزهایی قوانین طبیعت بشریت هست و تو نمیتوانی این قدر کنترل گر یا قدرتمند باشی که آنها را عوض کنی... یکی از این قوانین این است که اگرچه تو میتوانی آن لحظه که غم صبوریت را به باد میدهد، سر به شانه ی هم نوعی بگذاری و دانه دانه بی صبری هایت را به زبان  بیاوری، شاید دلت سبک بشود..شاید گره ذهنت باز بشود اما هرگز هرگز حق نداری و نمیتوانی که جلوی قضاوت و نظر دیگران را بگیری....تو نمی توانی جلوی ترحم و دل سوزی دیگران را بگیری....تو نمی توانی حافظه ی دیگران را پاک کنی....تو نمی توانی وقتی که کسی تمام حرف های امروز تو را توی ذهنش به درد دل دیروزت ربط میدهد، مانع بشوی و دکمه ری استارتش را بزنی تا حافظه اش خالی شود....

میدانم تو قدر جوجه های رنگی ظریف و شکننده ای....همه اش را میدانم....حتی میتوانم صدای قلبت، گرمی و بی قراری خون داخل رگ های کوچک تن نحیفت را، شبیه همان جوجه های کوچولو، بفهمم....

اما کاش یادت می ماند...کاش یادت میماند که هرگز، هرگز، نباید کاری بکنی که دل آدم دیگری برایت بسوزد...هرگز فراموش نکن که سکوت و خویشتن داری، امن ترین و بی خطر ترین راه حل انسان است....

هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 12 تاريخ : شنبه 24 مهر 1395 ساعت: 14:02