زیبا..زیبا..زیبا...

ساخت وبلاگ

وقتی نوجوون بودیم، خواهرم گفت من دلم میخواد یه روزی خیلی خیلی پولدار بشم...من گفتم من اصلا رویای پولدار شدن ندارم...این حرف رو از سر پختگی نگفته بودم قطعا...همیشه همه چیز رو دیرتر میفهمیدم....دقیقا همون طوری که توی کارشناسی دوستام داشتن عاشق میشدن و من شبا تو خوابگاه میرفتم روی منبر وایمیستادم و سخنرانی فیمینیستی و ضد مرد میکردم برای بچه ها.... پول خوبه، اگه بلد باشی خودت رو کنترل کنی.... امروز که مثل مگس چسبیده بودم به شیشه ی فروشگاه برند کلمبیا برای کفش ها و لباس های ورزشی و با خودم مبارزه میکردم که هیچ دانشجوی یک لا قبایی یک تومن پول بابت کفش و لباس ورزشی نمیدهد دلم میخواست این قدر پولدار باشم که یک کمد پر از کفش های اسپرت رنگ و وارنگ داشته باشم و هر عصر با یک ست ورزشی متفاوت بروم ورزش کنم....

یکی دیگه از فروشگاه هایی که من مثل مگس بهش میچسبم، فروشگاه وسایل اشپزخونه است...من دلم میخواد برم ده جور ظرف اویه بخرم و هر هفته یه مدل متفاوتش رو استفاده کنم....زرد، قرمز، سبز، بنفش، ابی....ظرفای گل گلی، یه رنگ، ساده...بلور، چینی، مات، شفاف....چه قدر قشنگ...چه قدر خوش اب و رنگ....

هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 13 تاريخ : جمعه 23 مهر 1395 ساعت: 19:47