داشتم فکر میکردم بعد ازین همه سال هم نشینی با ادمهای رنگ و وارنگ،من از چه خصوصیاتی بدم میاد و از چه خصوصیاتی خوشم میاد...
من از ادمهای ترسو و به خصوص مردهای ترسو بدم میاد...من میدونم که زندگی سخته و واقع بینی بهتر از خیال پردازیه اما اونقدر تو عمرم دیدم که بچه های پدر مادرای بی توکل چه قدر با عذاب وجدان و ترسهای پنهان بزرگ میشن.
من از ادمهای خودخواه و خودمحور خوشم نمیاد. از ادمایی که یک ذره هم از استانداردها و امال کوچکشان نمیگذرند.
من از ادمهای زیادی فلسفه باف و خشک و سخت گیر خوشم نمیاد. ادم باید کمی انعطاف داشته باشه. اما نه اونقدر که ادم بی برنامه و بی هدفی باشه.
در مقابل من از هم نشینی با ادمهای محکم و مثبت (نه خیلی خیال پرداز و متوهم) لذت میبرم یعنی ادمهایی که سختی را پذیرفته اند و برایش راه حلی هر چند کوچک یافته اند.
از هم نشینی با ادمهایی که در زمینه تخصصشان واردند و شغل و مسیرشان را دوست دارند لذت میبرم.
از ادمهایی که عمیق و کاربلد هستند و میشود روی حرف و مسئولیت پذیریشان حساب کرد خوشم می اید.
از ادمهایی که منعطفند و میدانند چه طور با زبان خوش و شوخی همه چیز را اسان کنند و بحرانها را مدیریت کنند خوشم می اید.
از ادمهایی که علاوه بر کار و مسیر و دغدغه اصلیشان سرگرمی و هنر اضافه ای دارند که لحظه های خلوت و بیکاریشان با ان سرگرم و ارام میشوند...مثلا کسانی که گل و گیاه دوست دارند یا خیاطی میکنند یا زبانهای جدید یاد میگیرند...
برچسب : نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 14