درد...

ساخت وبلاگ

فرض کن من یه همسایه دارم که خیلیا دوستش ندارن....اصلا بعضیا به خونش تشنه ان...

تا اینجای کار منطقیه و کاملا رایج...

فرض کن من به یکی از همین ادمایی که به خون همسایه ام تشنه ان راه بدم که از روی دیوار مشترک بین من و خونه همسایه ام و یا از تو حیاط خونه من به خونه همسایه دست درازی کنه یا همسایه ی من رو به فحش بکشه....

اینجا دیگه من نمیتونم بگم همسایه ام حقشه و حتما یه کاری کرده که بهش فحش میدن...

باید اینقدر شعور داشته باشم که حیاط مجاور و دیوار مشترک جای تلافی کردن غریبه ها نیست....

باید بفهمم که هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد....

باید بفهمم هر تریبون را بهر کاری ساخته اند...

باید بفهمم هر کی به اندازه ی سواد و تخصص و مسئولیتش باید حرف بزنه تا هر کی از راه میرسه نشه رئیس افتابه ها....

باید بفهمم یه تریبون که به دین و تکامل انسان ربط داره جای خوبی برای تلافی و چزوندن دیگری نیست....

پ.ن. امروز سر نهار یکی از بچه ها گفت من از هیتلر متنفرم چون هیتلر سر عقاید بدش خیلی مستحکم و غیر قابل تغییر بود...گفتم من از ادمای این دوره بیشتر میترسم....من از ترامپ بیشتر میترسم...چون هیتلر و خط مشیش و حرکت بعدیش قابل پیش بینی و روشن بود....اما این دوره ادما هیچ باوری ندارن...هیچ چیز واضحی نیست...همه تصمیم گیریا بر اساس تعصب و منافع لحظه ای هست...برای همه چیز توجیه پیدا میشه....حتی اونقدر پررو مثل ترامپ که با شعار ضد مسلمونا بیای بالا و بعد اولین سفر خارجیت به افراطی ترین و سنتی ترین کشور مسلمون باشه و برای ماه رمضون پیام تبریک بدی و از مردم بخوای از ماه رمضون درس خودسازی بگیرن...ماذا فازا ای ایها الناس؟؟

هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 29 تاريخ : سه شنبه 13 تير 1396 ساعت: 11:52