منتظر...

1. منتظرم و حس میکنم زمان داره منو به سخره میگیره...

2. برای استاد غذای ایرانی پختم....یه ته چین مرغ و یه ظرف هم دسر مشکوفی....اومد دم خوابگاه....گفت الهام اماده شو بریم خونه همه با هم نهار بخوریم...گفتم من نمیام اما امیدوارم شما خوشتون بیاد از غذا...ایمیل زده که این غذا متفاوت ترین غذای تمام عمر من و خانواده ام بوده و هرگز هیچ چیزی شبیهش ندیده بودیم....گفته ظرفا رو فردا برات میارم...ظرفای من توی خونه ی اونان...چه عجیب...

3. تو ایمیل رضایت از دانشجو نوشته الهام یه زن شدیدا با استعداده....من از الهام انتظار فلان و بهمان دارم....الهام....الهام چیه؟

4. مهربون ترین و باهوش ترین و تمیزترین پسر چینی هم گروهیم...همون که چند وقت پیش بهم گفته بود چون همه میدونن تو کشور تو پر از اشوبه قاعدتا استادا اذیتتون نمیکنن....امروز یه بسته خوشگل قرمز پر از شکلات اورده سوغاتی از جشن عروسیش.....کوچولوی معصوم زوده برای شوهر بودنش...