متولد...

ساخت وبلاگ

خوب...امروز روز تولدم بود...

گم بود توی شلوغی این روزا...

تعدا تبریکای تولد امسال خیلی کم بود امسال...

دیگه هیچ کی تو تبریک تولد ارزو نکرده که سال دیگه کنار همسر شمع فوت کنم...

ایکس اینقد درگیر و بی حواسه که شب در حالی که کله اش تو ساندویچ بود تولدم رو تبریک گفته...

ایگرگ دوباره پیداش شده و تولدم و خاله شدن دوباره ام رو با عکسی از یه سبد گل سرخ تبریک گفته....

زد باز با بهونه ی تولد پیام داده و پرسیده که پس درست کی تموم میشه، زد قبلا ها میفهمید وقتی باهاش قطع رابطه میکنی دیگه نباید هی ایمیل بزنه سوال بپرسه....

6 سال پیش توی یه همچین روزی یه استادی به من گفته بود داشتن دانشجویی مثل تو باعث افتخاره....

امروز این استاد گفت میدونی من خیلی بیزی هستم پس از من نخواه که بیشتر از دو هفته یه بار بهت وقت بدم...

ایمیل رسیده برای شغل دانشجویی که برای سال اینده درخواست دادم و گفتن بیا مصاحبه...

حالا من و ارغوان دو تا خردادی خانواده هستیم با تفاوت یک هفته....

شرح حال این روزها...

 قباد:تو هنوزم دلت باهاشه؟؟؟!!!...

شهرزاد:نمی خوام حرفشو بزنیم...فراموشی زمان می بره...

 فقط...فکر می کنم اگه من به هر دری زدم و اونی نشد که می خواستم بشه...

لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا...

هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 19 تاريخ : چهارشنبه 17 خرداد 1396 ساعت: 12:36