یه جوری بی حوصله ام که نگو...
یه جوری کلافه و بلاتکلیفم که نگو...
باید اون کارا رو جم کنم اما حسش نیست...
باید برگه ها رو تصحیح کنم اما انگشتام درد میگیره از فکر خودکار دست گرفتن و خط زدنا...
باید چیز کیک درست کنم تا پنیرا خراب نشدن...
باید یه چیزی درست کنم بذارم تو یخچال بس که خالیه....
نمیتونم....
نمیخوام...
برچسب : نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 40