برچسب : نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 25
برچسب : نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 77
برچسب : نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 45
برچسب : نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 44
برچسب : نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 38
برچسب : نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 34
۱. تو حالت معمولی من این موقع شب مثل جغد بیدارم...
حالا امشب که کار دارم و شب قدره له و کوفته با چشمای نیمه باز نشستم...
۲. یه چیزی گفتم و یکی منو ضایع کرد....یک دوستی زد زیر خنده و داشت زمینو گاز میگرفت....منم ته دلم خوشحال شدم....خوبه که حداقل اونقدر خوشحال بود که به ضایع شدن من بخنده....
۳. دو سال پیش بود یا سه سال...به یا رفیق من لا رفیق له که رسیده بود وسط جمع دور میز زده بودم زیر گریه و دستم رو گذاشته بودم جلوی صورتم....من یادمه هنوز...تو یادته؟
برچسب : نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 27
با فرض اینکه فردا دو تا از کارای مهم انجام بشن...
میمونه دو تا کار استرس اور برای هفته اینده...
بعد ازون میمونه دو تا کار اداری و اینترنتی که اگه اخر هفته انجام بدم مثلا...
اون وقت دو تا از مهم ترین کارا رو هم حواله تقدیر کنم فعلا...
بعدم چمدونم رو ببندم و برم عروسی دایی اگه برسم...
همینم کم مونده این وسط خودمم عروسی کنم که دیگه قشنگ از خستگی و استرس بمیرم...
برچسب : نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 27
وقتی هیچ اطلاعاتی برای پیش بینی نداری و هی برای خودت فکر و خیال و برنامه میبافی...
وقتی ترس داره توی رگ و پی وجودت پخش میشه و بی قرار و بی تاب تر میشی....
منتظر...
خیلی منتظر...
برچسب : نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 32
چه خیالی از ذهنم گذشت...
چه فکری...
چه خیال باطلی...
برچسب : نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 37